محل تبلیغات شما

✍ عبث انگاشته ام اگر رفیق ندانم
خودت
نامت
یادت
عطرت
و هر نشانه ای که از تو آید!
رفیق به قرب است
هم در جان و دل
و هم در جسم و جان
جانم تو
دلم تو
جسمم تو
و جانم تویی که
بر نشسته ای

تو،

که نامم داده اند به: بود
بودنم تو
و نبودنم تو
پس ای رفیق
                 دلم تنگ کسیت؟!
در تمام بودن تو، "هیچ" بودنم تمام "هست" است به عیار چشم و عقل و گوش و هوش.
پس ای رفیق
                  دلم تنگ کیست؟!
خوش دل نی ام به سجع و وزن و قد و قواره و قامت واژگان برچیده در "جوار" هم!
براینم تا بدانم، .دلم گر تنگ تو نیست!
کیست که دلم را تنگ می کند؟!
وسعت می دهد به نوای غمگنانه ام.
جریان می دهد به شورآب چشمه های جانم.
هرم می بخشد به ابعاد سینه ام.
متراکم می کند اجسام هویت بخش حنجره ام
گلویم
نایم
نوایم

. وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ
.و ما به او از رگ گردن نزدیك‌تریم.ق - 16
نیستم آنجا که تو خواهی؟!
نه به جسم
نه به جان
نه به دل
نه به امید
.به اشتیاق نیستم
به زمزمه نیستم
راستی نام تو چیست؟!
همانکه به "پدرم" دادی!
نامت جا مانده در نیتی که جا گذاشته ام؟!
رفیق؟!
خود گفته ای اقرب.
نه نه!
نفهمیدم
نه
نمی دانم
نه نه
نمی دانستم
."رفیق"؟!
یا رفیق و یا رفیق و یا رفیق
می خواهم ببینم تو را
لمست کنم
بویت کنم
گرمم کنی
"ساده" ام کنی
پیچیده و تو در تو شده ام!
همه تویی
گفته و دیده و شنیده و خوانده و خواسته و نوشته هایم؟!
همه؟!
پس ای رفیق
                  دلم تنگ کیست؟!
ساده ام کن
به عیار "پدرم"
آنگاه که گندم
دید
خورد
.ریخت!
گریید
افتاد
برخواست
.و رفت
ساده ساده
چون یک گناه بی پایان
در توبه ای بی کرانه
لبریز از ندامت
سرشار از امید
و خیس خیس
شبیه
دشت
بهار
شبنم
صبحگاه.
رفیق تویی؟!
چرا نیستی؟!
از چه دلتنگم؟!
پس ای رفیق
                 دلم تنگ کیست؟!
من توام؟!
تو منی؟!
من؟!
کدام من؟!
تنها تویی، تو!
تو
و تو
و تو
به راستی
پس ای رفیق
              دلم تنگ کیست؟!
.خوابم؟!
.
با که نیستی؟!
"من" همان منی که.؟!
مظلوم نشسته
ظالم
.کنارت بنشاند نامی
یادی
نگاهی
اشکی 
و حتی آهی؟!
پس ای رفیق
              دلم تنگ کیست؟!
با که نیستی؟!
همانکه خستگی هایش بار کند دل های زار را؟!
.خستگی هایش بار خستگی های دل زاران کند؟!
.درازای سخنش در کوچه کوچک فرصت تنگ بی نوایان بنشاند؟!
همانکه باریک کند خیابان اشتیاق امیدواران را؟!
همان که تنها رها کند دل خستگان ایستاده در قاب طلوع؟!
با که نیستی رفیق؟!
راستی
داشت یادم می رفت
فردا غروب کجایی؟!

دلدارا جز تو کسی نمی خواند...

  ,تو ,تنگ ,ای ,ام ,دلم ,    ,ای رفیق  ,رفیق    ,تنگ کیست؟ ,پس ای

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها